تُنگِ تَنگ



امروز یک امتحان را هم دادم و فقط دوتای دیگر ماند.

حس خوبیست.


امتحانات این ترم کشفی جالب را هم برایم به ارمغان آورد:

تفاوتی نمی کند درس سخت یا آسان من ناخودآگاه همانقدر درس میخوانم که 70-80 درصد نمره را کسب کنم. فرقی نمی کند چقدر وقت داشته باشم یا چقدر در آن درس قوی باشم.


یاد یکی از سخنرانی های تد افتادم که سال اول برای تقویت توان شنیداری مان (همون لیسنینگ) گوش میدادیم. خانمی که صحبت می کرد، میگفت که درنوجوانی بسیار چاق بوده و معتقد بود آنچه که وزن ما را تعیین می کند، میزان خورد و خوراک یا فعالیت ما نیست!


بلکه تصوری است که بدن از خودش دارد. یعنی بدن عادت کرده که همیشه اینقدر باشد و خیلی هوشمندانه همه چیز را تنظیم می کند که همین قدر بماند. همانطور که هنگام راه رفتن ناخودآگاه تعادلمان را حفظ می کنیم. در طول زندگی هم ناخودآگاه وزنمان را حفظ میکنیم.

یعنی مثلا اگر یک روز کم غذا بخوریم، بدن به شیوه ی رندانه ای از مصرف کالری ها می کاهد تا برآیند ورودی ها و خروجی ها ثابت باشد.



حالا دقیقا تصور میکنم که در رابطه با درس خواندن هم همین است.

درس هایی را که میتوانم با 3-4 ساعت وقت گذاشتن 20 بگیرم، با نمره ی میانگین 16و اندی پاس میکنم و همیشه هم برایم قابل قبول است. راضی هستم از شرایط و تقریبا امتحان را که میدهم، میدانم نمره ام در همین حدود است.


حالا برای تغییر چه باید کرد؟

من واقعا راضی هستم!!!!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

رهایی تکین هاست خدمات پرستاری در منزل Nel سنگ زمرد نوین گرافیک اطلاعات پزشکی آن سوے پرچین ها...دنیاے من است ıllıllı بازی دان ıllıllı خوش فکری